زِ مثل زکریا
میترسم. یک نفر دارد میآید. فکر کنم کسی میآید، هر چند مطمئن نیستم و دعا میکنم که اشتباه کرده باشم. تمام امروز صبح را در کلیسا بودم و دعا میکردم. جلوی محراب را آبپاشی کردم و چند بنفشه و گل وحشی در آن گذاشتم.
مشخصات کتاب
نویسنده
|
رابرت اُبراین |
مترجم
|
فرزاد فربد |
ناشر
|
پریان |
سال نشر
|
1399 |
نوبت چاپ
|
دوم |
تعداد صفحات
|
256 |
موضوع
|
داستان آمریکایی |
درباره کتاب
آن بِردِن دختر شانزدهسالهای است که تنهای تنها مانده. جنگی هستهای در گرفته و دنیایی که او زمانی میشناخته حالا دیگر از بین رفته. آن، یک سال تنها در درهای زندگی کرده و هیچ نشانی از آدمیزاد ندیده. اما کمی بعد تنهایی او شکسته میشود. کس دیگری زنده مانده و دارد به سمت دره میآید. این مرد کیست؟ چه میخواهد؟ میشود به او اعتماد کرد؟