چشم جهان؛ بخش اول: خروج از دورود
چرخ زمان میگردد و روزگاران از پی هم میآیند و میروند.
آنچه بوده، آنچه خواهد بود و آنچه هست، همچنان ممکن است به سیطرهی تاریکی درآیند. بگذار اژدها بار دیگر بر بادهای زمان بتازد.
«جردن با چرخ زمان آمد، تا جهانی را که تالکین پدید آورده بود، به تسخیر خود درآورد.»
__نیویورک تایمز
مشخصات کتاب
نویسنده
|
رابرت جردن |
مترجم
|
بهرنگ مافی |
ناشر
|
پریان |
نوبت چاپ
|
دوم - 1401 |
تعداد صفحات
|
539 |
موضوع
|
داستانهای آمریکایی |
دانلود خلاصه کتاب
|
http://parianpub.com/Content/Images/uploaded/%DA%86%D8%B4%D9%85%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%201.pdf |
درباره کتاب
قصر هنوز همراه با غرش گاهوبیگاه زمین میلرزید. انگار زمین میخواست با نالههای خود آنچه را اتفاق افتاده بود، انکار کند. انوار خورشید از لابهلای شکافهای دیوار به داخل میتابید و ذرات گردوخاک را که هنوز در هوا معلق بود، به درخشش وامیداشت. روی دیوارها، سقف و زمین آثار سوختگی به چشم میخورد. روی زرنگاریها و رنگ طبلهشدهی دیوارهایی که زمانی درخشان بودند، لکههای پهن سیاهی پخش شده بود. اجساد درهم شکستهی انسانها و حیواناتی را که سعی کرده بودند پیش از آرام شدن فاجعه حرکت کنند، دوده پوشانده بود.